حمیدرضا پورعابد ابیانه : ابتدا درباره قطعه جدیدتان صحبت کنید که بازتاب بسیار زیادی در رسانهها داشت. «آدم عاشق» چگونه خلق شد؟
«آدم عاشق» حاصل چهار ماه تلاش با همکاری و همراهی میلاد پرقوه، آهنگساز اثر بود. وقت زیادی روی کار گذاشتیم و سعی کردیم با صبر، حوصله و دقت، بهترین خروجی ممکن را ارائه دهیم. ترانه اثر هم سروده مهرزاد امیرخانی بوده و تنظیم، میکس و مسترینگ قطعه را نیز فرید ایمانی بر عهده داشته است. همیشه اعتقاد داشتم مردم، کمفروشی و نیت سوء در موسیقی را خیلی خوب متوجه میشوند. اگر تنها به هیت شدن کار بیندیشید یا فقط بخواهید قطعهای را منتشر کنید تا به شهرت یا درآمد برسید، مردم، ناخودآگاه، شما راه پس میزنند، به همین دلیل همیشه سعی کردم با مخاطب صادق باشم و تمام توان، مهارت و احساسم را بگذارم، چرا که میخواهم وقتی سالها بعد به کارهایم فکر میکنم یا آنها را میشنوم، پیش خودم شرمنده نباشم و افسوس نخورم.
خوشحالم مردم و رسانهها از «آدم عاشق» استقبال کردند. رسانهها نشان دادند اگر قطعهای به زعم آنها خوب باشد، از پوشش و معرفی آن دریغ نمیکنند و تفاوتی بین خوانندگان قائل نمیشوند. امیدوارم این روند خوب برایم ادامهدار باشد.
موسیقی پاپ ایران، روزهایی سرد و بیروح را سپری میکند. به نظر شما، چرا مدتی است قطعهای تأثیرگذار منتشر نشده و مخاطبان را بر سر ذوق نیاورده است؟
مخاطبان موسیقی، خواستههای متفاوتی مبتنی بر سلایق مختلف از موزیسین محبوب خود دارند، اما به اعتقاد من، هنرمند به مثابه عقل کل جامعه در کاری است که انجام میدهد. در واقع هنرمند باید مخاطب را با خود همراه کند و به مقصد برساند. البته هنرمند باید این کار را با تشویق انجام دهد و حتی در مواقعی با مخاطب همراه شود تا اعتماد او را به خود جلب کند و در ادامه راه، آثار ارزشمند و قابل اعتنایی به او ارائه دهد. در حقیقت، هنرمند باید سلیقه و ذائقه مخاطب را ارتقا دهد؛ اتفاقی که هماکنون در ترکیه در حال وقوع است.
آنها در قالب ارکسترهای منظم با بهرهگیری از خوانندگانی توانمند و ملودیهایی خوب و از همه مهمتر برقراری نظم، نام ترکیه را در خاورمیانه و شرق اروپا به عنوان رکنی تأثیرگذار در موسیقی مطرح کردهاند. طبیعتاً من در قامت موزیسینی ایرانی و زاده سرزمینی با قدمتی دیرینه و افتخارآمیز در زمینه شعر و موسیقی، ناراحتم و حسرت میخورم. اگر بخواهیم صادق باشیم باید از این اتفاق به عنوان شکست نام ببریم، چون ما با فاصلهای بسیار زیاد از ترکیه جلو بودیم. زمانی بیشتر کارهایی که خوانندگان تُرک و عرب میخواندند، کاور آثار خوانندگان ایرانی بود. متأسفانه در حال حاضر شرایط برعکس شده است؛ خوانندگان تُرک و عرب به اجرای آثاری استاندارد میپردازند و خوانندگان داخلی ما، کارهای آنها را کاور میکنند. این موضوع برای ایران که صاحب موسیقی قدرتمند و اصیل بوده، ناراحتکننده است.
موسیقی سنتی ما در دنیا، حرفهای زیادی برای گفتن داشته و دارد. موسیقی اصیل ایرانی چنان عمیق و درست است که میتواند هر شنوندهای با هر ملیت، زبان و نژادی را مسحور کند، اما به قدری سلایق مردم را بد کردهاند که میبینیم فاصله موسیقی کشورهای همسایه، روز به روز با ما بیشتر میشود.
چه فرد یا افرادی را مقصر وضع کنونی موسیقی ایران میدانید؟
باعث و بانی این اتفاق، اشخاصی هستند که وارد مارکت موسیقی شدهاند و کنترل اوضاع را در دست گرفتهاند. تهیهکنندهها تا حدی که توان داشتهاند به ذهن مردم نفوذ کرده و سلیقه موسیقایی آنها را به زیر کشیدهاند. البته سطح و توانایی آنها در این حد بوده است. در واقع اگر بگوییم تعمدی در کار نبوده، بیسوادی برخی تهیهکنندهها سبب شده سلیقه مخاطب اینچنین نزول کند. بیسوادی حاکم بر مارکت موسیقی، بحث بسیار مهمی است. متأسفانه سطح سواد موسیقی بسیاری از تنظیمکنندگان و افرادی که آهنگسازی میکنند و اتفاقاً در سطح گسترده آهنگ میسازند، بسیار پایین است، حتی در مورد برخی از آنها میتوان گفت هیچ سوادی ندارند.
اگر به صورت تصادفی چند آهنگ از خوانندگان مختلف که در سالهای اخیر ساخته شده را انتخاب کنید، در بسیاری از تنظیمها میبینید ملودیها همگی زوج و فرد هستند، در حالی که اصلاً نباید زوج و فرد باشند. در هیچ کجای دنیا نباید چنین اتفاقی رخ دهد، ولی خیلی از آهنگسازان ما نمیدانند که نباید چنین کاری را انجام دهند.
به طور مثال به تنظیمکنندهای میگویم: «وقتی میخوانم، این ملودی و تنظیم، ضد ضرب میشود و در واقع ملودی روی ضرب نیست. چرا زوج و فرد اتفاق میافتد؟» میگوید: «زوج و فرد چیست و این حرف به چه معناست؟!» میگویم: «اصطلاح رایج در موسیقی و آرانژمان است و در حال حاضر، این کار از لحاظ ریتم مشکل دارد و موزیک، فرد میشود، در حالی که نباید اینگونه باشد». ممکن است کار از نظر دلی قشنگ باشد، اما شما باید اصولی را رعایت کنید، ولی متأسفانه آهنگساز و تنظیمکننده به این اصطلاحات و اصول، هیچ تسلطی و حتی آشنایی ابتدایی ندارند، در واقع از سواد لازم برای ارائه اثری استاندارد و دارای پارامترهای اصولی بیبهره هستند. همین مسائل دست به دست هم میدهند و باعث میشوند تعداد قابل توجهی از خوانندگان نسل جدید ایران به دنبال کاور آثار خوانندگان تُرک و عرب باشند.
معتقدید موسیقی ایران از تولید آثار فاخر در گذشتهای نهچندان دور به مصرفکنندهای صرف تبدیل شده است؟
متأسفانه همینطور است. البته اعتقاد دارم مردم ما در یکی، دو سال اخیر بسیار باهوشتر شدهند و خیلی بهتر متوجه میشوند چه اتفاقاتی در این چند سال برای موسیقی ایران رخ داده است. از طرق مختلف بهویژه نظرات مردم در شبکههای اجتماعی متوجه ایجاد تغییر در سلیقه و ذائقه مردم شدهام. هر چند مردم ما در گذشته به گونه دیگری با موسیقی مواجه میشدند و آثار مصرفی و آنچه بر سر زبانها میافتاد را را گوش میدادند، ولی حالا خودشان هم متوجه شدهاند و به این نتیجه رسیدهاند که موسیقی خوب، شاخصههایی دارد که نیازمند شناسایی و تأمل است.
مردم ما بسیار باهوش هستند و گوش آنها، موسیقی خوب را تشخیص میدهد. موزیسینی را میشناسم که متولد سال ۱۳۸۳ است، اما به هیچ وجه موسیقی روز را گوش نمیدهد و در عین حال، تمام آثار دهه ۵۰ را حفظ است. منظورم این است که جوانهای دهه ۷۰ و ۸۰ نیز همان موسیقی اصیل و درست که تفکری عمیق پشتش بوده را دوست دارند و با هوش و درایت، موسیقی مصرفی و تهی را پس میزنند. مردم ما با موسیقی خوب آشنایی دارند، چون از کودکی، گوش آنها با موسیقی درست آشنا شده است. پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ افراد، موسیقیهای خوبی شنیدهاند و طبیعتاً گوش افراد از کودکی با نواهای ماندگار، دمخور شده است.
* حتی لالایی را میتوان نخستین و تأثیرگذارترین نوای زندگی هر فرد دانست؛ گوشه موالف در دستگاه شور و در مقام دشتی.
بله دقیقاً. به خاطر دارم وقتی بچه بودم، پدرم برایم لالایی میخواند و این کار را تا زمانی که به دبستان میرفتم، ادامه داد. لالایی پدرم، اینگونه آغاز میشد: «کو کو کو تو چرا نالی شب و روز...» همان نوای دشتی خودمان بود و ما با این نوای دلانگیز میخوابیدیم. در واقع گوش من از کودکی با نوای موسیقی اصیل ایرانی انس گرفته و هر قدر سلیقهام در مارکت موسیقی تحت تأثیر منفی قرار بگیرد، باز هم موسیقی خوب و درست را میپسندم.
سکون و فترت موسیقی ایران در یک دهه اخیر را میتوان متأثر از هجوم ابزارهای جدید مثل اینترنت و فضای مجازی دانست؟
بله، به طور حتم این موارد تأثیرگذار هستند، اما به نظر میرسد گرد و غبارها در حال عبور است و مخاطب دوباره به اصل خود برمیگردد. همه در حال بازگشت به سمت استایل درست هستند، چون یکسری خوانندهها، هم به مردم و هم به موزیسینها، درس بزرگی دادند. آنها با انتشار چند قطعه به اصطلاح ترکاندند و پرفروشترین و بیشترین کنسرتهای تاریخ ایران و حتی جهان را در بازه زمانی مشخصی برگزار کردند، اما امروز خبری از آنها نیست. بسیار مهم است که ما چقدر باشیم و چگونه باشیم. همه این مسائل به ذهن خود خواننده و تیمی برمیگردد که در کنار او حضور دارد. آنها باید برنامهریزی کنند تا خواننده هر جایی نباشد. نباید هر دقیقه گوش مردم را آزار دهیم. وقتی حرفی برای گفتن نداریم، بهتر است حرف نزنیم.
برخی از این افراد ممکن است موزیسینها و خوانندههای خیلی خوبی هم باشند، اما مشاوره غلط سبب محو زودهنگام آنها میشود. تهیه کننده از زمانی که کار را با خواننده شروع میکند، هدف مشخصی دارد. پیش از اینکه با آقای خردمند قرارداد ببندم، چند شرکت موسیقی، فرم قرارداد خود را برای من فرستادند. وقتی قرارداد را خواندم، دیدم بسیار افتضاح و در واقع قرارداد ترکمانچای است! صراحتاً میگفتند سه، چهار ماه زمان داری تا به استیج برسی و شروع به درآمدزایی کنی. گفتم: «اولاً همه چیز دست خداست. البته من تلاشم را میکنم؛ در واقع همه باید به بهترین شکل ممکن تلاش کنیم، اما اینگونه نباشد که جلو برویم، بعد از چهار ماه به استیج برسیم و بعد از ۶ ماه خداحافظ تا ابد!» چون مطمئن بودم دقیقاً همین اتفاق میافتد.